معنی فارسی track-
A2ریلی که وسائط نقلیه باید بر روی آن حرکت کنند یا مسیری که باید دنبال شود.
A thin, long piece of material that guides the movement of vehicles or people.
- NOUN
example
معنی(example):
قطار به همراه ریل به ایستگاه خواهد رفت.
مثال:
The train will follow the track to the station.
معنی(example):
او سعی کرد بستهاش را به صورت آنلاین ردیابی کند.
مثال:
He tried to track his package online.
معنی فارسی کلمه track-
:
ریلی که وسائط نقلیه باید بر روی آن حرکت کنند یا مسیری که باید دنبال شود.