معنی فارسی transborder
B1فرا مرزی: مربوط به فعالیت‌ها و تعاملات فراتر از مرزهای ملی.
Relating to activities that occur across or beyond national borders.
- adjective
adjective
معنی(adjective):
Beyond the border, on the other side of the border.
example
معنی(example):
تجارت فرا مرزی شامل تبادل کالا بین کشورها است.
مثال:
Transborder trade involves the exchange of goods between countries.
معنی(example):
آنها در اجلاس درباره همکاری فرا مرزی بحث کردند.
مثال:
They discussed transborder cooperation at the summit.
معنی فارسی کلمه transborder
:
فرا مرزی: مربوط به فعالیت‌ها و تعاملات فراتر از مرزهای ملی.
