معنی فارسی transcendency
C1فرارفتن، کیفیت یا حالت فراتر رفتن از حد معمول.
The quality or state of going beyond ordinary limits.
- noun
noun
معنی(noun):
Transcendence
معنی(noun):
Elevation above the truth; exaggeration
example
معنی(example):
فرارفتن هنر میتواند در فرهنگهای مختلف احساس شود.
مثال:
The transcendency of art can be felt in various cultures.
معنی(example):
فیلسوفان اغلب در مورد ماهیت فرارفتن بحث میکنند.
مثال:
Philosophers often debate the nature of transcendency.
معنی فارسی کلمه transcendency
:
فرارفتن، کیفیت یا حالت فراتر رفتن از حد معمول.
