معنی فارسی transcoded

B1

تبدیل‌شده، فرایند تبدیل داده‌ها به فرمت‌های مختلف که معمولاً برای بهینه‌سازی پخش یا سازگاری انجام می‌شود.

Converted from one format to another for improved compatibility or performance.

verb
معنی(verb):

To convert from one encoding to another.

example
معنی(example):

ویدئو برای پخش روان‌تر تبدیل شده است.

مثال:

The video has been transcoded for smoother playback.

معنی(example):

پس از اینکه فایل تبدیل شد، می‌توان آن را به راحتی به اشتراک گذاشت.

مثال:

Once the file is transcoded, it can be shared easily.

معنی فارسی کلمه transcoded

: معنی transcoded به فارسی

تبدیل‌شده، فرایند تبدیل داده‌ها به فرمت‌های مختلف که معمولاً برای بهینه‌سازی پخش یا سازگاری انجام می‌شود.