معنی فارسی transglobal
B2مربوط به جنبههای جهانی یا فراتر از مرزهای ملی.
Relating to or extending across multiple countries or continents.
- adjective
adjective
معنی(adjective):
That operates throughout the world; worldwide
example
معنی(example):
عملیات جهانی این شرکت در چندین قاره گسترش یافته است.
مثال:
The company's transglobal operations extend across multiple continents.
معنی(example):
ارتباطات جهانی با اینترنت آسانتر شده است.
مثال:
Transglobal communication has become easier with the internet.
معنی فارسی کلمه transglobal
:
مربوط به جنبههای جهانی یا فراتر از مرزهای ملی.
