معنی فارسی transit camp
B1کمپ موقتی برای پذیرش افرادی که در حال عبور هستند، به ویژه پناهندگان.
A temporary facility for accommodating people who are in transit.
- NOUN
example
معنی(example):
پناهندگان به طور موقت در یک کمپ عبوری جابجا شدند.
مثال:
Refugees were temporarily housed in a transit camp.
معنی(example):
کمپ عبوری خدمات اساسی را برای ساکنان خود ارائه داد.
مثال:
The transit camp provided essential services for its residents.
معنی فارسی کلمه transit camp
:
کمپ موقتی برای پذیرش افرادی که در حال عبور هستند، به ویژه پناهندگان.