معنی فارسی travers

B2

عبور کردن یا سفر کردن از یک مکان به مکان دیگر، خصوصاً در مناطق دشوار.

To travel across or through a place, especially in a challenging manner.

adverb
معنی(adverb):

Across; athwart

example
معنی(example):

عبور از یک مسیر به معنی طی کردن آن است.

مثال:

To traverse a path means to travel across it.

معنی(example):

او باید کوه را عبور کند تا به روستا برسد.

مثال:

He had to traverse the mountain to reach the village.

معنی فارسی کلمه travers

: معنی travers به فارسی

عبور کردن یا سفر کردن از یک مکان به مکان دیگر، خصوصاً در مناطق دشوار.