معنی فارسی trenchantly
B2به طرز تند و تیز، به شیوهای که واضح و قاطع باشد.
In a manner that is sharp, incisive, or penetrating.
- adverb
adverb
معنی(adverb):
In a trenchant manner.
example
معنی(example):
او به طرز تند و تیزی درباره نیاز به اصلاح صحبت کرد.
مثال:
She spoke trenchantly about the need for reform.
معنی(example):
او به تندی انتقاد کرد از رفتار ناعادلانه با کارگران.
مثال:
He trenchantly criticized the unfair treatment of workers.
معنی فارسی کلمه trenchantly
:
به طرز تند و تیز، به شیوهای که واضح و قاطع باشد.