معنی فارسی tress
B1 /tɹɛs/تار مو یا رشتههای مو، معمولاً در مورد موهای زنانه به کار میرود که به صورت بافته یا آراسته شده است.
A braid or twist of hair.
- noun
- verb
noun
معنی(noun):
A braid, knot, or curl, of hair; a ringlet.
معنی(noun):
A long lock of hair
معنی(noun):
(by extension) A knot or festoon, as of flowers.
verb
معنی(verb):
To braid or knot hair.
example
معنی(example):
او موهایش را در بافتههای زیبا درست کرده بود.
مثال:
She wore her hair in beautiful tresses.
معنی(example):
او متوجه بافتههای پیچک بود که به دیوار چسبیده است.
مثال:
He noticed the tresses of ivy climbing up the wall.
معنی فارسی کلمه tress
:
تار مو یا رشتههای مو، معمولاً در مورد موهای زنانه به کار میرود که به صورت بافته یا آراسته شده است.