معنی فارسی triaging
B1اولویتبندی، فرایند دستهبندی یا انتخاب اولویتها، به ویژه در مدیریت بحران یا مراقبتهای پزشکی.
The process of assessing and prioritizing patients or tasks based on urgency and resources.
- verb
verb
معنی(verb):
To assess or sort according to quality or some other aspect.
example
معنی(example):
پزشک در حال اولویتبندی بیماران است تا ببیند چه کسی اول به کمک نیاز دارد.
مثال:
The doctor is triaging patients to see who needs help first.
معنی(example):
در شرایط اضطراری، اولویتبندی برای نجات جانها حیاتی است.
مثال:
In emergency situations, triaging is crucial to save lives.
معنی فارسی کلمه triaging
:
اولویتبندی، فرایند دستهبندی یا انتخاب اولویتها، به ویژه در مدیریت بحران یا مراقبتهای پزشکی.