معنی فارسی trogging
B1به معنای راه رفتن یا حرکت به آرامی و با زحمت در زمینهای دشوار.
To walk or move slowly and laboriously, often through difficult terrain.
- verb
verb
معنی(verb):
To walk laboriously; to trudge.
example
معنی(example):
ما بعد از باران به آرامی از میان مزارع گلی عبور کردیم.
مثال:
We went trogging through the muddy fields after the rain.
معنی(example):
ببینید چگونه در حال گذراندن وقت و قدم زدن در مسیر جنگلی هستند.
مثال:
See how they are trogging along the forest path.
معنی فارسی کلمه trogging
:
به معنای راه رفتن یا حرکت به آرامی و با زحمت در زمینهای دشوار.