معنی فارسی trouble spot

B1

منطقه‌ای که معمولاً در آن مشکلات یا خطرات وجود دارد.

An area known for problems or danger

noun
معنی(noun):

A location of difficulties or hostilities; a hot spot; a flashpoint.

example
معنی(example):

شهر چندین نقطه مشکل دار دارد که به خاطر جرایم معروف هستند.

مثال:

The city has several trouble spots known for crime.

معنی(example):

آنها آن را به عنوان نقطه مشکل دار بر روی نقشه علامت‌گذاری کردند.

مثال:

They marked it as a trouble spot on the map.

معنی فارسی کلمه trouble spot

: معنی trouble spot به فارسی

منطقه‌ای که معمولاً در آن مشکلات یا خطرات وجود دارد.