معنی فارسی troublefree

B1

بدون مشکل یا چالش، زمانی که چیزی به آسانی و بدون دردسر انجام می‌شود.

Without problems or difficulties; smooth and easy-going.

adjective
معنی(adjective):

Without trouble.

مثال:

The construction of the bridge was trouble-free.

example
معنی(example):

تعطیلات آنها بدون مشکل بود و به آنها اجازه داد که استراحت کنند و از زمان خود لذت ببرند.

مثال:

Their vacation was troublefree, allowing them to relax and enjoy their time.

معنی(example):

او با برنامه‌ریزی دقیق همه چیز، اطمینان حاصل کرد که پروژه بدون مشکل است.

مثال:

He made sure the project was troublefree by planning everything in detail.

معنی فارسی کلمه troublefree

: معنی troublefree به فارسی

بدون مشکل یا چالش، زمانی که چیزی به آسانی و بدون دردسر انجام می‌شود.