معنی فارسی troweled
B1ترویل شده، فعل به کار رفته برای عمل کشیدن و صاف کردن بدون آسیب به سطح زیرین.
Past participle of trowel; used to describe a surface that has been smoothed with a trowel.
- verb
verb
معنی(verb):
To apply (a substance) with a trowel.
مثال:
He troweled the coarse mix with a twist, leaving a pattern of arcs.
معنی(verb):
To pass over with a trowel.
معنی(verb):
To apply something heavily or unsubtly.
example
معنی(example):
پس از اینکه بتن ترویل شد، به نظر کاملاً جدید رسید.
مثال:
After the concrete was troweled, it looked brand new.
معنی(example):
هنرپیشه قبل از افزودن جزئیات، سطح را ترویل کرد.
مثال:
The craftsman troweled the surface before adding details.
معنی فارسی کلمه troweled
:
ترویل شده، فعل به کار رفته برای عمل کشیدن و صاف کردن بدون آسیب به سطح زیرین.
