معنی فارسی trudge
B2 /tɹʌdʒ/با سختی و زحمت حرکت کردن، معمولاً به صورت آهسته و خسته.
To walk slowly and with heavy steps, typically because of exhaustion or harsh conditions.
- noun
- verb
noun
معنی(noun):
A tramp, i.e. a long and tiring walk.
verb
معنی(verb):
To walk wearily with heavy, slow steps.
معنی(verb):
To trudge along or over a route etc.
example
معنی(example):
بعد از پیاده‌روی طولانی، مجبور شدیم به سمت اردوگاه پشت سر هم راه برویم.
مثال:
After the long hike, we had to trudge back to the camp.
معنی(example):
او در برف سنگین به آرامی پیش رفت.
مثال:
He trudged through the thick snow.
معنی فارسی کلمه trudge
:
با سختی و زحمت حرکت کردن، معمولاً به صورت آهسته و خسته.
