معنی فارسی twenty-twenty

B2

تشخیص اشتباهات یا انتخاب‌های گذشته با وضوح پس از آنکه دیگر نمی‌توان بر آنها اثر گذاشت.

The ability to understand an event only after it has happened.

adjective
معنی(adjective):

Having normal visual acuity.

example
معنی(example):

دیدن از گذشته همیشه بیست و بیست است؛ ما باید بهتر آماده می‌شدیم.

مثال:

Hindsight is twenty-twenty; we should have prepared better.

معنی(example):

او در دید بیست و بیست متوجه شد که تصمیم نادرست بود.

مثال:

She realized, in twenty-twenty vision, that the decision was wrong.

معنی فارسی کلمه twenty-twenty

: معنی twenty-twenty به فارسی

تشخیص اشتباهات یا انتخاب‌های گذشته با وضوح پس از آنکه دیگر نمی‌توان بر آنها اثر گذاشت.