معنی فارسی twilighted

B1

وضعیتی که در آن نور کم‌رنگ می‌شود و حالت سرشار از آرامش و رویا مانند ایجاد می‌کند.

Describing something that is lit in a soft, fading light typical of twilight.

verb
معنی(verb):

To illuminate faintly.

example
معنی(example):

باغ به حالت گرگ و میش درآمد و جوی آرام ایجاد کرد.

مثال:

The garden was twilighted, creating a serene atmosphere.

معنی(example):

هنگام پایان روز، آسمان به زیبایی به حالت گرگ و میش درآمد.

مثال:

As the day ended, the sky was twilighted beautifully.

معنی فارسی کلمه twilighted

: معنی twilighted به فارسی

وضعیتی که در آن نور کم‌رنگ می‌شود و حالت سرشار از آرامش و رویا مانند ایجاد می‌کند.