معنی فارسی twizzle
B2چرخشی که در حین انجام یک حرکت بدنی یا ورزشی برای افزایش جذابیت و نمایشی بودن انجام می‌شود.
A quick twist or spin, often performed as part of a dance or athletic move.
- noun
- verb
noun
معنی(noun):
A turning, twisting or spinning motion.
معنی(noun):
A figure skating maneuver that is a surface spin that travels across the ice.
verb
معنی(verb):
To rotate, spin or twirl.
معنی(verb):
To perform the twizzle maneuver.
example
معنی(example):
او در هنگام رقص یک چرخش انجام داد تا همه را تحت تأثیر قرار دهد.
مثال:
He did a twizzle while dancing to impress everyone.
معنی(example):
اسکیت‌برد سوار در هوا یک چرخش انجام داد.
مثال:
The skateboarder performed a twizzle in mid-air.
معنی فارسی کلمه twizzle
:
چرخشی که در حین انجام یک حرکت بدنی یا ورزشی برای افزایش جذابیت و نمایشی بودن انجام می‌شود.
