معنی فارسی two-edged
B2اشاره به یک چیز که مزایا و معایب دارد و می‌تواند به همان اندازه که مفید است، مضر واقع شود.
Having both positive and negative consequences; capable of being both beneficial and harmful.
- adjective
adjective
معنی(adjective):
(of an edged weapon etc) having two cutting edges
معنی(adjective):
(by extension) having two, often contrasting, meanings or interpretations
example
معنی(example):
شمشیر دو لبه می‌تواند مفید و همچنین مضر باشد.
مثال:
The two-edged sword can be beneficial but also harmful.
معنی(example):
تصمیم او دو لبه بود؛ برای برخی کمک کرد ولی برای دیگران آسیب رساند.
مثال:
His decision was two-edged; it helped some but hurt others.
معنی فارسی کلمه two-edged
:
اشاره به یک چیز که مزایا و معایب دارد و می‌تواند به همان اندازه که مفید است، مضر واقع شود.
