معنی فارسی tyigh
B1تیگ، احساسی از آزاد شدن یا خوشحالی.
A feeling of relief or happiness.
- OTHER
example
معنی(example):
او پس از پایان امتحانش حس راحتی کرد.
مثال:
She felt a tyigh of relief after finishing her exam.
معنی(example):
حس شادی به آنها در طول جشن رو آورد.
مثال:
A tyigh of happiness washed over them during the celebration.
معنی فارسی کلمه tyigh
:
تیگ، احساسی از آزاد شدن یا خوشحالی.