معنی فارسی umph

B1

حس و مفهوم قدرت، انرژی یا نیروی اضافی که در موقعیت‌ها نیاز است.

A term used to describe extra energy, enthusiasm, or forcefulness in an action or presentation.

example
معنی(example):

او با یک داستان عالی به ارائه خود عمق و جذابیت بیشتری داد.

مثال:

She added umph to her presentation with a great story.

معنی(example):

این پروژه به مقداری انرژی و جذابیت نیاز دارد تا خود را متمایز کند.

مثال:

The project needs some umph to make it stand out.

معنی فارسی کلمه umph

: معنی umph به فارسی

حس و مفهوم قدرت، انرژی یا نیروی اضافی که در موقعیت‌ها نیاز است.