معنی فارسی un-measurable
B2به چیزی اطلاق میشود که نمیتوان آن را با اندازهگیری یا کمیت مشخص کرد.
Describing something that cannot be quantified or measured.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
برخی احساسات غیرقابل اندازهگیری هستند و نمیتوان آنها را اندازهگیری کرد.
مثال:
Some emotions are un-measurable and can't be quantified.
معنی(example):
تأثیر مهربانی معمولاً غیرقابل اندازهگیری است.
مثال:
The impact of kindness is often un-measurable.
معنی فارسی کلمه un-measurable
:
به چیزی اطلاق میشود که نمیتوان آن را با اندازهگیری یا کمیت مشخص کرد.