معنی فارسی unavenged
B1بیتلافی، به حالتی گفته میشود که عمل یا جنایتی انتقام نگرفته شده است.
Not having been avenged; lacking retribution.
- adjective
adjective
معنی(adjective):
Not avenged
example
معنی(example):
این جرم برای سالهای زیادی بیتلافی ماند.
مثال:
The crime remained unavenged for many years.
معنی(example):
او به دنبال آرامش برای زیانهای بیتلافی شده خود بود.
مثال:
He sought closure for his unavenged losses.
معنی فارسی کلمه unavenged
:
بیتلافی، به حالتی گفته میشود که عمل یا جنایتی انتقام نگرفته شده است.