معنی فارسی unbeknown

B1 /ˌʌnbɪˈnoʊn/

ناشناخته، نامعلوم، به معنای اینکه چیزی یا شخصی برای دیگران ناآشنا یا نامشخص باشد.

Not known or not discovered.

adjective
معنی(adjective):

Not beknown.

example
معنی(example):

او برای بقیه گروه ناشناخته باقی ماند.

مثال:

He remained unbeknown to the rest of the group.

معنی(example):

حقیقت تا پایان کاملاً ناشناخته بود.

مثال:

The truth was unbeknown until the very end.

معنی فارسی کلمه unbeknown

: معنی unbeknown به فارسی

ناشناخته، نامعلوم، به معنای اینکه چیزی یا شخصی برای دیگران ناآشنا یا نامشخص باشد.