معنی فارسی unblessed
B1کلمه 'unblessed' به معنای عدم دریافت برکت یا خوبی از طرف دیگران یا خداوند است.
Not having received a blessing, often implying a lack of good fortune or divine favor.
- verb
- adjective
verb
معنی(verb):
To deprive of blessings; to make wretched.
معنی(verb):
(Perl) To convert (a previously blessed object) back to a simple reference.
adjective
معنی(adjective):
Not blessed.
example
معنی(example):
زمین بدون برکت خشک و غیرپربار باقی ماند.
مثال:
The unblessed land remained barren and unproductive.
معنی(example):
آنها بدون حمایت جامعه خود احساس بی‌برکتی می‌کردند.
مثال:
They felt unblessed without the support of their community.
معنی فارسی کلمه unblessed
:
کلمه 'unblessed' به معنای عدم دریافت برکت یا خوبی از طرف دیگران یا خداوند است.
