معنی فارسی unblocked

B1

به معنای آزاد شدن یا برطرف شدن مانع یا انسداد.

Not obstructed or hindered.

adjective
معنی(adjective):

Not blocked

example
معنی(example):

جاده بعد از آب شدن برف باز شد.

مثال:

The road was unblocked after the snow melted.

معنی(example):

او وقتی احساساتش آزاد شدند، احساس راحتی کرد.

مثال:

He felt relieved once his emotions were unblocked.

معنی فارسی کلمه unblocked

: معنی unblocked به فارسی

به معنای آزاد شدن یا برطرف شدن مانع یا انسداد.