معنی فارسی uncertainly
B1 /ʌnˈsɝtn̩li/به شیوهای که نشانهای از تردید یا عدم اطمینان دارد.
In a way that shows doubt or lack of confidence.
- adverb
adverb
معنی(adverb):
In an uncertain manner.
example
معنی(example):
او به طور نامطمئن صحبت کرد و از کلماتش مطمئن نبود.
مثال:
He spoke uncertainly, not sure of his words.
معنی(example):
او با چشمانی نامطمئن به تماشاگران نگاه کرد.
مثال:
She uncertainly glanced at the audience.
معنی فارسی کلمه uncertainly
:
به شیوهای که نشانهای از تردید یا عدم اطمینان دارد.