معنی فارسی uncommunicated

B1

غیر ارتباط برقرار شده، به معنای پیام یا احساسی که بیان یا منتقل نشده باشد.

Not communicated or conveyed; left unexpressed.

adjective
معنی(adjective):

That has not been communicated.

example
معنی(example):

این پیام بدون ارتباط بود، بنابراین هیچ‌کس از تغییر مطلع نشد.

مثال:

The message was uncommunicated, so no one knew about the change.

معنی(example):

احساسات او پس از دعوا بدون ارتباط باقی ماند.

مثال:

His feelings remained uncommunicated after the argument.

معنی فارسی کلمه uncommunicated

: معنی uncommunicated به فارسی

غیر ارتباط برقرار شده، به معنای پیام یا احساسی که بیان یا منتقل نشده باشد.