معنی فارسی uncompetitive
B1به معنای ناتوانی در رقابت، در سیاقی به کار میرود که فرد یا گروه نتواند با دیگران به خوبی رقابت کند.
Not able to compete effectively or at a high level.
- adjective
adjective
معنی(adjective):
That does not involve competition; not competitive
example
معنی(example):
تیم در بازی قهرمانی خود رقابتی نبود.
مثال:
The team was uncompetitive in the championship game.
معنی(example):
طبیعت غیر رقابتی او شرکت در ورزشها را برایش سخت کرده بود.
مثال:
His uncompetitive nature made it hard for him to participate in sports.
معنی فارسی کلمه uncompetitive
:
به معنای ناتوانی در رقابت، در سیاقی به کار میرود که فرد یا گروه نتواند با دیگران به خوبی رقابت کند.