معنی فارسی unconcealed
B1غیر پنهان، چیزی که به وضوح دیده یا شناخته میشود.
Not hidden; revealed or made obvious.
- adjective
adjective
معنی(adjective):
Open to view; not hidden or concealed
example
معنی(example):
احساسات او غیر پنهان بود و واقعیترین احساساتش را نشان میداد.
مثال:
Her feelings were unconcealed, showing her true emotions.
معنی(example):
حقیقت غیر پنهان همه را در جلسه شگفت زده کرد.
مثال:
The unconcealed truth shocked everyone at the meeting.
معنی فارسی کلمه unconcealed
:
غیر پنهان، چیزی که به وضوح دیده یا شناخته میشود.