معنی فارسی under-funding
B1وضعیتی که در آن یک برنامه یا سازمان به اندازه کافی تأمین مالی نمیشود.
The state of being insufficiently funded or financed.
- NOUN
example
معنی(example):
کمبود مالی در بخش بهداشت و درمان یک مشکل جدی است.
مثال:
Under-funding in the healthcare sector is a serious issue.
معنی(example):
گزارش تأثیرات کمبود مالی بر خدمات عمومی را برجسته میکند.
مثال:
The report highlights the effects of under-funding on public services.
معنی فارسی کلمه under-funding
:
وضعیتی که در آن یک برنامه یا سازمان به اندازه کافی تأمین مالی نمیشود.