معنی فارسی underfunded
B1به وضعیتی اطلاق میشود که یک پروژه یا سازمان منابع مالی کافی دریافت نمیکند.
Describes a project or organization that receives insufficient financial support.
- adjective
adjective
معنی(adjective):
Insufficiently funded.
example
معنی(example):
بسیاری از مدارس دولتی تأمین مالی کمتری دارند، که بر کیفیت تحصیل تأثیر میگذارد.
مثال:
Many public schools are underfunded, which affects the quality of education.
معنی(example):
ابتکار عمل کمبودجه در تلاش برای ادامه فعالیت خود به مشکل برخورد.
مثال:
The underfunded initiative struggled to stay afloat.
معنی فارسی کلمه underfunded
:
به وضعیتی اطلاق میشود که یک پروژه یا سازمان منابع مالی کافی دریافت نمیکند.