معنی فارسی undergirded
B2شرایطی که در آن یک چیز پایه‌گذاری یا حمایت شده‌است، معمولاً از طریق شواهد یا دلایل.
Having been supported or strengthened by a foundation or basis.
- verb
verb
معنی(verb):
To strengthen, secure, or reinforce by passing a rope, cable, or chain around the underside of an object.
معنی(verb):
To give fundamental support; provide with a sound or secure basis; provide supportive evidence for.
معنی(verb):
To lend moral support to.
معنی(verb):
To secure below or underneath.
example
معنی(example):
طرح بر اساس تحقیق دقیق استوار شده بود.
مثال:
The plan was undergirded by thorough research.
معنی(example):
استدلال‌های آنها با شواهد قابل توجهی استوار شده بود.
مثال:
Their arguments were undergirded by substantial evidence.
معنی فارسی کلمه undergirded
:
شرایطی که در آن یک چیز پایه‌گذاری یا حمایت شده‌است، معمولاً از طریق شواهد یا دلایل.
