معنی فارسی underinsured
B2بیمه‌ای که پوشش مالی کافی برای خطرات ارائه نمی‌دهد.
Having insufficient insurance coverage.
- noun
- adjective
noun
معنی(noun):
One who has insufficient insurance.
adjective
معنی(adjective):
Not having sufficient insurance to cover loss or damage
معنی(adjective):
Not having proper health insurance
example
معنی(example):
وقتی حادثه رخ داد، متوجه شد که بیمه‌اش ناکافی است.
مثال:
He realized he was underinsured when the accident happened.
معنی(example):
ناقص بودن بیمه می‌تواند منجر به خسارات مالی قابل توجهی شود.
مثال:
Being underinsured can lead to significant financial losses.
معنی فارسی کلمه underinsured
:
بیمه‌ای که پوشش مالی کافی برای خطرات ارائه نمی‌دهد.
