معنی فارسی underprivileged
B1به افرادی اشاره دارد که به دلیل شرایط اقتصادی یا اجتماعی پایین، از فرصت‌ها و منابع کمتری برخوردارند.
Referring to people who have less access to resources and opportunities due to economic or social disadvantages.
- noun
- adjective
noun
معنی(noun):
A deprived person; deprived people (normally used as a plural).
adjective
معنی(adjective):
Deprived of the opportunities and advantages of others, usually through no fault of one's own.
example
معنی(example):
این برنامه هدفش حمایت از کودکان محروم در جامعه است.
مثال:
The program aims to support underprivileged children in the community.
معنی(example):
بسیاری از خانواده‌های محروم در تأمین نیازهای اولیه خود با مشکل مواجه هستند.
مثال:
Many underprivileged families struggle to meet their basic needs.
معنی فارسی کلمه underprivileged
:
به افرادی اشاره دارد که به دلیل شرایط اقتصادی یا اجتماعی پایین، از فرصت‌ها و منابع کمتری برخوردارند.
