معنی فارسی undersaturated
B1اشباع نشده، به وضعیتی اطلاق می‌شود که در آن یک ترکیب یا محلول توانایی جذب یا حل کردن ماده بیشتری را دارد.
Describing a solution or medium that has not reached the point of saturation.
- adjective
adjective
معنی(adjective):
Insufficiently saturated
معنی(adjective):
(of igneous rock) Having minerals without free silica
example
معنی(example):
این محلول اشباع نشده است، به این معنی که می‌تواند نمک بیشتری حل کند.
مثال:
The solution is undersaturated, which means it can still dissolve more salt.
معنی(example):
در عکاسی، یک تصویر اشباع نشده ممکن است کسل‌کننده به نظر برسد و از شفافیت بیفتد.
مثال:
In photography, an undersaturated image may look dull and lack vibrancy.
معنی فارسی کلمه undersaturated
:
اشباع نشده، به وضعیتی اطلاق می‌شود که در آن یک ترکیب یا محلول توانایی جذب یا حل کردن ماده بیشتری را دارد.
