معنی فارسی underutilising
B2به معنای انجام فرآیند بهرهبرداری ناکافی یا نامناسب.
The process of using something less than it could be used.
- verb
verb
معنی(verb):
Underuse
example
معنی(example):
آنها از استراتژیهای بازاریابی خود به طور کافی استفاده نمیکنند.
مثال:
They are underutilising their marketing strategies.
معنی(example):
عدم استفاده کافی از امکانات میتواند منجر به هدررفت پتانسیل شود.
مثال:
Underutilising the facilities can lead to wasted potential.
معنی فارسی کلمه underutilising
:
به معنای انجام فرآیند بهرهبرداری ناکافی یا نامناسب.