معنی فارسی undetermined
B1نامشخص؛ چیزی که هنوز تعیین نشده و مشخص نیست.
Not established or decided; uncertain.
- adjective
adjective
معنی(adjective):
Not determined; not settled; not decided.
معنی(adjective):
Not limited; not defined; indeterminate.
example
معنی(example):
نتیجه بازی هنوز نامشخص بود.
مثال:
The outcome of the game was still undetermined.
معنی(example):
نقش او در پروژه فعلا نامشخص است.
مثال:
Her role in the project is undetermined for now.
معنی فارسی کلمه undetermined
:
نامشخص؛ چیزی که هنوز تعیین نشده و مشخص نیست.
