معنی فارسی undiagnosed

B1

تشخیص‌نشده، به وضعیتی اشاره دارد که هنوز علت آن شناسایی نشده باشد.

Not identified or diagnosed; referring to an illness or condition.

adjective
معنی(adjective):

(of a disease or condition) That had not been diagnosed

example
معنی(example):

او یک بیماری تشخیص‌نشده دارد که باعث خستگی می‌شود.

مثال:

She has an undiagnosed condition that causes fatigue.

معنی(example):

بسیاری از افراد با آلرژی‌های تشخیص‌نشده زندگی می‌کنند.

مثال:

Many people live with undiagnosed allergies.

معنی فارسی کلمه undiagnosed

: معنی undiagnosed به فارسی

تشخیص‌نشده، به وضعیتی اشاره دارد که هنوز علت آن شناسایی نشده باشد.