معنی فارسی unease

B2

احساس ناراحتی یا بی‌قراری، به ویژه به دلیل موقعیت یا شرایط خاص.

A feeling of discomfort or anxiety.

noun
معنی(noun):

Trouble; misery; a feeling of disquiet or concern.

example
معنی(example):

احساس ناراحتی در اتاق وجود داشت.

مثال:

There was a sense of unease in the room.

معنی(example):

او احساس ناراحتی فزاینده‌ای درباره وضعیت داشت.

مثال:

He felt a growing unease about the situation.

معنی فارسی کلمه unease

: معنی unease به فارسی

احساس ناراحتی یا بی‌قراری، به ویژه به دلیل موقعیت یا شرایط خاص.