معنی فارسی unenforceable
B2غیرقابل اجرا، به چیزی اشاره دارد که نمیتوان آن را بهاجرا درآورد.
Not able to be enforced; unable to be put into effect.
- adjective
adjective
معنی(adjective):
Resistant to enforcement.
example
معنی(example):
قرارداد شامل بندهای غیرقابل اجرای بود که هرگز معتبر نبودند.
مثال:
The contract contained unenforceable clauses that were never valid.
معنی(example):
برخی قوانین غیرقابل اجرا هستند و باعث سردرگمی میشوند.
مثال:
Some laws are unenforceable, leading to confusion.
معنی فارسی کلمه unenforceable
:
غیرقابل اجرا، به چیزی اشاره دارد که نمیتوان آن را بهاجرا درآورد.