معنی فارسی unenlightenment
B1نادانی، وضعیت یا حالتی که در آن فرد دانش و درک کافی ندارد.
The state of being unenlightened; ignorance or lack of understanding.
- NOUN
example
معنی(example):
زندگی او قبل از اینکه هدفی پیدا کند مملو از نادانی بود.
مثال:
Her life was filled with unenlightenment before she found a purpose.
معنی(example):
وضعیت نادانی میتواند به سردرگمی و تردید منجر شود.
مثال:
The state of unenlightenment can lead to confusion and doubt.
معنی فارسی کلمه unenlightenment
:
نادانی، وضعیت یا حالتی که در آن فرد دانش و درک کافی ندارد.