معنی فارسی unfailingly

B2

به طور مداوم و بدون شک، به معنای انجام دادن چیزی به طور مداوم درست.

In a manner that does not fail; always.

adverb
معنی(adverb):

Without fail; reliably; always.

example
معنی(example):

او به طور مداوم به هر کسی که ملاقات می‌کرد لبخند می‌زد.

مثال:

She smiled unfailingly at everyone she met.

معنی(example):

او به طور مداوم به نیازمندان کمک می‌کرد.

مثال:

He unfailingly provided assistance to those in need.

معنی فارسی کلمه unfailingly

: معنی unfailingly به فارسی

به طور مداوم و بدون شک، به معنای انجام دادن چیزی به طور مداوم درست.