معنی فارسی unfelt
B1 /ʌnˈfɛlt/احساس نشده؛ به حالتی اشاره دارد که یک احساس عمیق وجود دارد اما به وضوح ابراز نمیشود.
Not felt or perceived, often referring to emotions.
- adjective
adjective
معنی(adjective):
Not felt or experienced; without feeling or sensing.
معنی(adjective):
Insincere.
example
معنی(example):
درد به قدری شدید بود که تقریباً احساس نمیشد.
مثال:
The pain was so severe that it felt almost unfelt.
معنی(example):
اشکهای او غمی ناپیدا را در عمق وجودش نشان میداد.
مثال:
Her tears reflected an unfelt sorrow deep inside.
معنی فارسی کلمه unfelt
:
احساس نشده؛ به حالتی اشاره دارد که یک احساس عمیق وجود دارد اما به وضوح ابراز نمیشود.