معنی فارسی unflashy

B2

بدون زرق و برق و جلب توجه، ساده و مؤثر.

Not ostentatious or showy; simple and understated.

adjective
معنی(adjective):

Not flashy.

example
معنی(example):

او لباس‌های ساده و بدون زرق و برق را برای مهمانی ترجیح داد.

مثال:

She preferred unflashy outfits for the party.

معنی(example):

این ماشین ساده بود، اما بسیار قابل‌اعتماد بود.

مثال:

The car was unflashy, but very reliable.

معنی فارسی کلمه unflashy

: معنی unflashy به فارسی

بدون زرق و برق و جلب توجه، ساده و مؤثر.