معنی فارسی unforgotten
B2فراموشنشده، به چیزی اشاره میکند که به خاطر جنبههای عاطفی یا تجربههای ماندگار از یاد نرفته است.
Not forgotten; remembered or still significant in memory.
- verb
- adjective
verb
معنی(verb):
To remember again after forgetting.
adjective
معنی(adjective):
Not forgotten; still remembered.
example
معنی(example):
مهربانی او در قلبهای ما فراموش نشدنی است.
مثال:
Her kindness remains unforgotten in our hearts.
معنی(example):
این حادثه برای جامعه فراموش نشدنی است.
مثال:
The tragedy of that event is unforgotten by the community.
معنی فارسی کلمه unforgotten
:
فراموشنشده، به چیزی اشاره میکند که به خاطر جنبههای عاطفی یا تجربههای ماندگار از یاد نرفته است.