معنی فارسی ungifted

B1

بی‌استعداد، به ویژه در زمینه‌های علمی یا هنری.

Lacking natural talent or ability.

adjective
معنی(adjective):

Not gifted; lacking special talent.

معنی(adjective):

Not having received a gift.

example
معنی(example):

او در مقایسه با دوستان هنری‌اش خود را بدون استعداد احساس می‌کرد.

مثال:

He felt ungifted compared to his artistic friends.

معنی(example):

بدون استعداد بودن در موسیقی به این معنا نیست که نتوانید از آن لذت ببرید.

مثال:

Being ungifted in music doesn't mean you can't enjoy it.

معنی فارسی کلمه ungifted

: معنی ungifted به فارسی

بی‌استعداد، به ویژه در زمینه‌های علمی یا هنری.