معنی فارسی ungraved

B1

به معنای چیزی که روی آن حکاکی نشده باشد.

Something that has not been engraved.

verb
معنی(verb):

To raise or remove from the grave.

example
معنی(example):

هنرمند آثار بدون حکاکی را برای نمایشگاه بعدی خود ترجیح می‌دهد.

مثال:

The artist prefers ungraved pieces for their next exhibit.

معنی(example):

سطح بدون حکاکی اجازه خلاقیت بیشتری را در کار می‌دهد.

مثال:

The ungraved surface allows for more creativity during the work.

معنی فارسی کلمه ungraved

: معنی ungraved به فارسی

به معنای چیزی که روی آن حکاکی نشده باشد.