معنی فارسی unhanded
B2غیرمنصفانه، به طور خاص در زمینه رعایت نکردن اصول و حدود اخلاقی.
Not adhering to fairness or proper conduct; unjust.
- verb
verb
معنی(verb):
To release from the hand; to let go.
example
معنی(example):
او زمانی که از قوانین بازی پیروی نکرد، غیرمنصفانه تلقی شد.
مثال:
He was considered unhanded when he didn't follow the rules of the game.
معنی(example):
رویکرد غیرمنصفانه به پروژه منجر به سردرگمی در میان اعضای تیم شد.
مثال:
An unhanded approach to the project led to confusion among team members.
معنی فارسی کلمه unhanded
:
غیرمنصفانه، به طور خاص در زمینه رعایت نکردن اصول و حدود اخلاقی.