معنی فارسی unhappiness
B1ناراحتی، حالتی از عدم رضایت یا شادابی که ممکن است به دلیل مشکلات شخصی یا محیطی ایجاد شود.
The state of being unhappy; a feeling of discontent or sorrow.
- noun
noun
معنی(noun):
The feeling of not being happy
example
معنی(example):
ناراحتی او در چهرهاش واضح بود.
مثال:
His unhappiness was evident in his expression.
معنی(example):
او درباره ناراحتیاش از شغلش صحبت کرد.
مثال:
She spoke about her unhappiness with her job.
معنی فارسی کلمه unhappiness
:
ناراحتی، حالتی از عدم رضایت یا شادابی که ممکن است به دلیل مشکلات شخصی یا محیطی ایجاد شود.